1- رابطه ای که در آن عشق یک طرفه است
2- رابطه ای که در آن یکی از طرفین یا هر دو تغییر زیادی کرده اند
3- رابطه ای که در آن یکی از طرفین در دسترس نیست
4- رابطه ای که به خاطر تفاهم های بی معنا شکل گرفته است
5- رابطه ای که در آن شیفتگی شدید وجود دارد
6- رابطه که عجولانه شکل گرفته است
7- تفاوت فرهنگی زیاد (خانواده ها و فرهنگ قومی و قبیله ای)
9- اختلاف شدید دیدگاه های سیاسی.
یک فرمول خوب برای پیش بینی آینده رابطه تان!
برای روشن شدن مطلب، پنج نیاز اصلی به این صورت شرح داده می شود:
1- بقا: محتاطانه عمل کردن؛ اهمیت دادن به سلامتی، تغذیه و ورزش؛ اهمیت دادن به رابطه زناشویی.
2- عشق: محبت دیدن و محبت کردن؛ کلام محبت آمیز؛ صمیمیت جسمی و رفتاری.
3- قدرت: توانمند بودن و قدرت را در دست داشتن؛ مطرح بودن؛ ریاست کردن.
4- آزادی: پایبند و اسیر نبودن؛ آزادی در تصمیم گیری برای زندگی؛ انتخاب های آزادانه؛ روابط آزاد.
5- تفریح: بازی کردن؛ لذت بردن از زندگی و انجام فعالیت های لذت بخش؛ شوخی و خنده؛ پارک و سینمارفتن.
وجه شرعی شهریه طلاب علوم دینی
نکته ها و ناگفته ها
همانگونه که دوستان فرهیخته ما مستحضرند، دین مبین اسلام که مایه هدایت و افتخار همه ما مسلمانان است، دینی زنده و پویاست از این رو برای پاسخ گویی به نیازهای علمی و معنوی انسانها راه کاری ارائه نموده است به این صورت که به وجوب کفایی، عدهای از مسلمانان را مامور نموده است که عمر خویش را در راه تفقه در دین و معارف انسان ساز آن صرف و خویش را به سلاح علوم و معارف اسلامی مجهز نموده و به تبلیغ و ترویج آن بپردازند. آیه 22 سوره توبه صریحا به این مطلب اشاره میکند که:« فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ (توبه/122). و از طرفی بنا بر معتقدات مذهب شیعه، و روایات اهل بیت سلام الله علیهم اجمعین، ولایت و سرپرستی مسلمانان، تکلیفی است که به عهده مجتهد جامع الشرائط نهاده شده است. به این ترتیب وجود مجتهد جامع الشرائط برای بقاء تشیع لازم است، و از آنجایی که برای همگان دسترسی به مجتهد جامع الشرایط امکان پذیر نیست وجود مبلغینی که به ترویج آموزه های دینی بپردازند، ضرورت مییابد. حال سئوال اینجاست از آنجایی که نائل شدن به درجه اجتهاد، مستلزم سالیان دراز تلاش و کوشش و علم آموزی از مقدمات منقول و معقول مانند صرف ،نحو، منطق ، فلسفه ، معانی و بیان ، بدیع ، رجال ، درایه ، تفسیر، فقه و اصول است و کسب همه این معارف برای یک فرد در مدت محدو میسر نیست ، بلکه مستلزم صرف عمر گرانبها در این عرصه را می طلبد، کسی که عمر خویش را صرف تحصیل معارف دینی مینماید و همه این مشقت ها را به جان می خرد، از چه ناحیه ای باید تامین شود. مسلما باید خود دین که علم آموزی در حوزه معارف اسلامی را در حد کفایت جامعه برافراد آن واجب نموده است، باید راه کاری ارائه نموده باشد ، چون در غیر این صورت تناقض آشکاری لازم می آید زیرا از طرفی امر به صرف عمر عده ای در کسب معارف اسلامی نموده و از طرفی راهی برای تامین هزینه زندگی این افراد قرار نداده است.
اما راه کاری که از متن قرآن و روایت استفاده میشود یکی اینکه سهمی از وجوهات شرعی را به این امر اختصاص داده است، و با توجه به اینکه در آیه 60 سوره توبه که موارد مصرف وجوهات شرعی زکات را بیان میکند به «فی سبیل الله » اشاره دارد، به اتفاق مفسرین، بارزترین نمونه این مورد، مصرف در جهت تربیت علما و مبلغان دینی است. نکته دیگر اینکه مصرف خمس که از دو سهم تشکیل میشود یک سهم سادات که بنا به اذن مرجع تقلید باید به سادات فقیر داده شود و سهم دوم که نصف دیگر آن است، متعلق به شخص امام معصوم در هر عصری و در زمان ما متعلق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است، و در زمان غیبت باید به نائب عام ایشان که در ضمن حدیث صحیح مفصلی بیان شده است یعنی مجتهد جامع الشرائط باید تحویل داده شود و بنا به مصالحی که شخص فقیه تشخیص میدهد مصروف میگردد، قسمتی از این وجوهات از طرف مراجع برای اداره حوزه های علمیه صرف میشود.
نکته ای که لازم است متذکر شوم این است قسمت سهم امام معصوم، به خود امام تعلق دارد، و هیچ ارتباطی به بیت المال ندارد، و با توجه به زنده بود ن امام معصوم سهم به عنوان نماینده خدا بر روی زمین که واسطه فیض الهی است و همه نعمت های مادی و معنوی که از سوی خدا بر مردم نازل میشود از دریچه خلیفه او در زمین صادر میشود، بر ما مسلمانان واجب شده است که یکپنجم اموالی که در طی یک سال بی استفاده مانده را به امام تحویل دهیم و سهم سادات نیز به فقراء از سادات تعلق میگیرد. پس باید دقت نمود که این امر با دیگر درآمدهای دولت اسلامی که اصطلاحا بیت المال گفته میشود ارتباطی ندارد.
اما احساس نیاز که از سوی برخی دوستان مطرح شد و آن اینکه من اگر بیمار باشم، و پزشک در جامعه حضور نداشته باشد، جان خویش را در خطر زوال میبینم ، سخن درستی است اما به این امر توجه نشده که جان مایه حیات انسان تنها جسم و ابزار تن نیست ابزار تن مرکبی است که روح را بر گرده خویش حمل میکند و هدف نهایی بقاء و سعادت جسم نیست، بلکه بقاء و کمال روح انسانی است و نشانه بارز آن این است که روزی روح مرکب خویش را به کناری مینهد، ولی راکب که همان روح و جان ارزشمند انسان است، همچنان به سفر خویش ادامه میدهد، پس وجود روحانی برای من و توی انسان لازم و ضروری تر است، اما اینکه به این مهم توجه نداریم چون همّ و غم خویش را در تربیت جسم نموده ایم و از روح خویش غافل مانده ایم، حاضریم برای جسم خویش تمام زندگی خویش را فدا کنیم اما راضی نمیشویم برای تربیت نفس و جان خویش دانه ارزنی هزینه کنیم و خالق زیبای ما به این حقیقت، آگاه بود و می دانست که من انسان مال خویش برای شفای جان خویشتن هزینه نمیکنم ، پس خود آن را چاره کرد. علاوه بر اینکه پزشکی امروز که ما بدان افتخار میکنیم میراث گرانبهایی از بزرگانی همچون ابن سینا ها ست که در دامن همین حوزه های علمیه ایران زمین پرورش یافته اند.
حال اندیشه منصف خود قضاوت کند.
من الله توفیق
آن عزیزی گفت « شد هفتاد سال تا ز شادی می کنم و ز ناز حال
کاین چنین زیبا خداوندیم هست با خداوندیش پیویندیم هست»
چون تو مشغولی به جویایی عیب کی کنی شادی به زیبایی غیب؟
عیب جویا! تو به چشم عیب بین کی توانی بود هرگز غیب بین؟
اولاً از عیبِ خویشتن مشغولیی گر چه بس مغیوبیی مقبولیی
منبع :رسانیوز