سفارش تبلیغ
صبا ویژن

منشور

بسمه تعالی



با عرض سلام و احترام خدمت دوستان عزیز و گرامی



چندی پیش در یکی از سایتها، در مورد ازدواج موقت مطالبی را خواندم که به نظر خیلی افراطی به این مسئله پرداخته بود . بر آن شدم که در این مورد مطالبی را  خدمت دوستان عرضه کنم.



ازدواج موقت از جنبه های مختلفی قابل برسی است ، اما آنچه که خیلی مهم است جنبه اجتماعی آن است . اما قبل از اینکه ما در این مقال به مبحث اجتماعی آن بپردازیم لازم است توضیح اجمالی راجع به نظر فقها ء شیعه در مورد این مسئله  ارائه کنیم .



در مذهب تشیع همه فقهاء به اتفاق قائل به مشروعیت این امر می باشند البته اختلافاتی وجود دارد اما این اختلافات صرفا در شرائط  آن است نه در اصل حلیت و مشروعیت آن  . ازجمله اینکه مثلا در مورد  ازدواج موقت با دوشیزه  بعضی از فقهاء اذن ولی را شرط می دانند اما بعضی  اذن ولی را شرط نمی دانند.  و بعضی ها نسبت به این شرط تن به فتوا نداده وقائل به احتیاط واجب شده اند .و همچنین در مورد شرائط دیگر نیز اختلافات  اندکی بین فقهاء وجود دارد.



اما از نظرگاه اجتماعی ، کسانی که بشدت طرفدار رواج ازدواج موقت هستند ، دلایلی را ذکر می کنند.به این صورت که:



اولا :  ازدواج موقت یکی از مسائل مشروع و حلال دینی است . که جزء سنت بوده و در پی مخالفت خلیفه دوم ، ازبین رفته است و لازم است که این سنت  احیاء شود.



ثانیا : مهمترین معضل اجتماعی در جامعه امروز ، رواج روز افزون بی بندو باری در نسل جوان  است، منظور این افراد از نسل جوان ، عموما  جوانان مجرد است که به دلائلی قادر به ازدواج نیستند ، لذا لازم است با احیاء این سنت از فساد و بی بند و باری آنها و در نتیجه از فساد اخلاقی جامعه جلوگیری کرد . ساده تر بگویم ،منظورشان اینست که ما نمیتوانیم از فساد جنسی جامعه ونسل جوان جلوگیری کنیم ، لااقل آن را به مسیر مشروع آن سوق دهیم و به وسیله ازدواج موقت از ارتکاب به گناه جلوگیری کنیم .



سئوال  اینجاست که آیا فساد اخلاقی صرفا در مجردین جامعه وجود داردو اگر ما مشکل جنسی آنها را حل کردیم ، به تعادل اخلاقی ،اجتماعی دست خواهیم یافت ؟



این پرسش باید مدقانه مورد برسی قرار گیرد و به آن پاسخ محققانه داده شود . اما آنچه به ذهن قاصر من می رسد و ازطریق دوستان قضائی تاحد زیادی اطلاع دارم اینستکه فساد جنسی در مردان متاهل به مراتب بیشتر از جوانان مجرد است . با نگاهی به پرونده های فساد اخلاقی در دادگاهها و مراجع قضائی این امر به سادگی قابل اثبات است . در اینصورت آیا مشکل جامعه ما فقط نبودن راه مشروع ارضاء نیاز جنسی است ، آیا فساد جنسی یک مرد متاهل را می توان صرفا به دلیل نبودن راه مشروع ارضاء غریزه  جنسی توجیه کرد؟ کسی که راه ارضاء نیاز جنسی برایش بصورت مشروع و با ازدواج دائم فراهم شده چه دلیلی برای این امر دارد؟



به نظر می آید فساد جنسی این افراد چیزی غیر از نیاز جنسی است که می توان نام آن را هرزگی و ولنگاری نهاد . این داعیه داران  نجات  جوانان مجرد انگار چشمان خویش را بر این امر بسته اند که  مشکل  عمده جامعه ما زیاده خواهی و هرزگی عده ای از متاهلین جامعه است که جوانان پاک و معصوم مجرد ما را بلاکش رسوائی خویش قرار داده اند . آیا می توان صرفا با ترویج ازدواج موقت مشکل این افراد را حل کرد؟ من قضاوتی در این باره نمی کنم و قضاوت آن را به  عهده ذهن پرتکاپوی شما خواننده گرامی



می نهم . البته به این مطلب اعتراف دارم که در  مردان یک نوع خصیصه تنوع طلبی نسبت به جنس مخالف وجود دارد  و شاید همین امرباشد که آنان را به طرف گناه سوق می دهد . اما آیا واقعا نمی توان به قناعت و تعادل این نیاز دست یافت ؟



نکته دیگر اینست که برای ما حل نشده است که چرا همه جا دغدغه حل مشکل مردان وجود دارد و اصلا توجهی به زنان جامعه نمی شود. چرا که با ازدواج موقت  فقط بخش کوچکی از مشکلات زنان جامعه ما قابل حل است ، حال آنکه اینان ظاهرا فقط به مشکل آقایان  توجه دارند و انگار  خانمها جز ابزاری برای دفع شهوت جنسی محلی از اعراب ندارند!!!!!!



مقصود  من از مطالب بالا این نیست که بخواهم ازدواج موقت را رد کنم بلکه صرفا خواستم  نظرگاه استدلالی آن را توجه دهم .



به نظر می آید که باید از ازدواج موقت در یک سطح متعادلی دفاع کرد، نه  بصورت افراطی و ابزاری برای پوشش بر هرزگی و شهوت رانی . اما واقعا سطح منطقی و متعادل آن چیست؟



همانهایی که داعیه دار دفاع از سنت نبوی هستند  و به اصطلاح کوشش می کنند سنت شکسته شده آن را احیاء کنند ظاهرا نمی دانند که رسول اکرم و دیگر بزرگان دین از ازدواج موقت صرفا برای دفع شهوت جنسی استفاده نمی کردند . منظور اینست که اینطور نبود که موقت بودن ازدواج فقط بدست آوردن مدتی برای دفع نیاز جنسی باشد بلکه ازدواج موقت آنها هدف والاتر و فراتری را در اندیشه داشت .



بهترین نوع ازدواج موقت که میتوان به راحتی از آن دفاع کرد همان است که  شخص  تنها با یک فرد خاص  در مدتی طولانی تر  از ایام  مورد نظر بعضی ها ونه صرفا بخاطر دفع قوه شهوانی بلکه برای دست یافتن به سائر هدفهای ازدواج از جمله آرامش ، حمایت روحی و عاطفی یکدیگر و نیز کمک به یکدیگر در حل مشکلات و دیگر مسائلی که دو جنس مخالف در آن به یکدیگر نیاز دارند ازدواج می کند . در این مورد نمونه های موفقی وجود دارد که شاید همه ما از آن سراغ داریم . مثلا کسانی هستند که با پیمان ازدواج موقت در طول چند سال وفقط با یک فرد به این امر پرداخته اند و چه بسا به برکت چنین اهداف بلندی ، خیلی از این موراد تبدیل به ازدواج دائم شود ، چون انسان سرشار از عاطفه است . وقتی کسی از دیگری محبتی ببیندو بفهمد که طرف مقابل برایش ارزش قائل است و حس ابزاری نسبت به او ندارد چه بسا محبت دوطرف به هم زیاد شده و علاقه و عشقی را که مقدمه زندگی مشترک دائمی آنها را فراهم کند ایجاد شود . آیا این بهتر است یا اینکه شهوت طلبی و ولنگاری ؟ قضاوت به عهده شما .



                                             به امید موفقیت جوانان پاک و پر عاطفه ایران اسلامی



                                            منتظر مطالب بعدی ما در خصوص آداب خواستگاری باشید.



 



ارسال شده در توسط ابوالفضل فندرسکی
با عرض سلام و ادب خدمت دوستان عزیز. امروز می خواهم در مورد یکی از مهمترین معیارهای ازدواج تحت عنوان زیبایی   صحبت کنم .

همانطور که می دانید زیبایی اولین معیار مهمی است که من وشما آن را در نظر می گیریم به این معنی که وقتی ظاهر وقیافه طرف مقابل را پسندیدیم ، سراغ معیارهای دیگر  می رویم و اگر قیافه را نپسنیدیم اصلا قضیه رامنتفی می دانیم .البته این معیار برای آقاپسرها بیشتر اهمیت دارد تا دخترخانمها چون دختر خانمها بیشتر به شخصیت و پرستیژ طرف مقابل اهمیت می دهند تا ظاهر، اما به هر حال آنها هم  حاضر نیستند باکسی که او را زشت می دانند ازدواج کنند .

اما سئوال اینجاست که زیبایی چیست ؟ آیا زیبایی مطلق است یا یک امر نسبی است ؟ و دیگر اینکه زیبایی چه مقدار اهمیت دارد؟

 به نظر  می آید  که زیبایی تا حدودی واقعی و مطلق است. یعنی ما می توانیم افرادی را پیدا کنیم که همه حکم به زیبایی آنها کنیم و بالعکس  .اما این خیلی به ندرت اتفاق می افتد . آنچه که اکثرا اتفاق می افتد اختلاف افراد در حکم به زیبایی است یعنی زیبایی در نظر افراد مختلف، متفاوت است .ممکن است شما فردی را زیبا بدانی ولی در نظرمن اصلا او زیبا نباشد .پس اکثرا زیبایی نسبی است و نسبت افراد مختلف متفاوت است.

برای خودم پیش آمده که دیگران از زیبایی فردی تعریف می کردند ولی من اصلا او را زیبا نمی دانستم و ازاینکه دیگران او را زیبا می دانستند تعجب می کردم.

اختلاف افراد در زیبایی خیلی اوقات به سلیقه افراد ، نوع نگاه آنها به جهان خارج و مهمتر از همه به نژادی که فرد در میان آن نژاد زندگی می کند بر می گردد .مثلا یک فرد سیاه پوست براحتی یک همسری ازنژاد سیاه انتخاب می کند که در نظر او زیباست، ولی یک سرخ پوست یا سفید پوست شاید نتواند بسادگی در نژادسیاه  همسری انتخاب کند . جالبتر اینکه همان فرد سیاه پوست افرادی را در نژاد خود می یابد که در نظر او خیلی زیبا تر از همسر زیبای یک سفید پوست است . پس نتیجه می گیریم که زیبایی نسبی است .جالب است بگو یم که یکی از دوستانم در ازدواج از من خواست برایش انتخاب کنم . یعنی به من گفته بود که فلانی را شما ببین  اگر شما زیبایی اش را قبول داشتی من هم او را می پذیرم چون من سلیقه ات را قبول دارم. من واقعا از گفته اش متعجب شده بودم .

اما زیبایی چیست و ما چه کسی را زیبا می دانیم ؟ خیلی از افراد ممکن است فکر کنند که زیبایی یعنی سفیدی و کسی زیبا است که سفید باشد. اما این یک تفکر اشتباهی است. چو ن خیلی اوقات برای ما پیش آمده که شخصی را در حد زیادی سفید یافته ایم. اما در نظر ما بهره ای از زیبایی نداشت . یعنی به چشم ما نیامد . وخیلی اوقات هم ممکن است  در مورد یک فرد  که سبزه یا حتی چهره اش تیره بود حکم به زیبایی او کرده باشیم و مثلا گفته باشیم او با نمک است . پس زیبایی نمی تواند فقط سفیدی باشد.

پس زیبایی چیست . در نظر من فردی زیبا است که تو دل برو باشد. یعنی در دلم بتوانم او را دوست داشته باشم . حال  سفید باشد یا نباشد.

اما زیبایی چه مقدار نقش دارد . ما نمی توانیم به صرف اینکه کسی را زیبا یافته ایم با او ازداوج کنیم چون  درست است که زیبایی در نظر ما اولین معیار است ،اما تنها معیار نیست . پس باید معیارهای دیگر را هم در نظر بگیریم . بگذار قضیه ای را برایت تعریف کنم .  فردی از ازداواج خودش با من صحبت می کرد فرد متدینی بود . می گفت ازدواج کردم و لی الان خانمم تقاضای طلاق کرده . دلیلش این بود که من فقط معیار زیبایی را در نظر گرفتم و چون به تدینم مغرور بودم با خود گفتم که زیبا باشد ، بقیه اش را خودم درست می  کنم . اما نزدیک بود خانمم مرا درست کند .و حالا هم به این نقطه رسیدم. از این قضیه ها چه بسیار زیاد به خاطر دارم که مجال گفتن آن نیست .

نتیجه: زیبایی نسبی است . زیبایی سفیدی نیست . زیبایی امکان دوست داشت است .

 


ارسال شده در توسط ابوالفضل فندرسکی