آن عزیزی گفت « شد هفتاد سال تا ز شادی می کنم و ز ناز حال
کاین چنین زیبا خداوندیم هست با خداوندیش پیویندیم هست»
چون تو مشغولی به جویایی عیب کی کنی شادی به زیبایی غیب؟
عیب جویا! تو به چشم عیب بین کی توانی بود هرگز غیب بین؟
اولاً از عیبِ خویشتن مشغولیی گر چه بس مغیوبیی مقبولیی